English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5821 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reentry vehicle U مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
module U قسمتی از سفینه فضایی
modules U قسمتی از سفینه فضایی
space ship U کشتی فضایی سفینه فضایی
space ship U سفینه فضایی
space shuttle U سفینه فضایی
space shuttles U سفینه فضایی
spacecraft U سفینه فضایی
spacecraft U سفینه فضایی ship space : syn
perigee U نقطه حداقل مسافت در مدارسفینه فضایی نققه حضیض مدار سفینه
orbital injection U دادن سرعت لازم برای چرخش دور یک مدار به سفینه فضایی
creased U قسمتی از زمین کریکت
crease U قسمتی از زمین کریکت
creases U قسمتی از زمین کریکت
creasing U قسمتی از زمین کریکت
light-well U [فضایی زیر زمین در ساختمان ها]
hash mark U قسمتی از زمین پس از عبوراز خط یک یاردی
paleocene U قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
leg side U قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپزن
moduler ratio U نسبت مدول الاستیسیته ارماتور به مدول الاستیسیته بتن
spasur U سیستم اکتشاف فضایی که مخصوص کشف اشیاء سرگردان در فضای جو زمین است
difficult terrain U زمین مشکل برای عبور
leg U ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
legs U ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
re entry vehicle U نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
oblique compartment U قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
halted U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halt U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
scrubbing U زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubs U زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrub U زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbed U زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
extra atmospheric U متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
argo U سفینه
ought U بایستی
shall U بایستی
should U بایستی
modulus U مدول
modules U مدول
module U مدول
vessels U سفینه مجرا
vessel U سفینه مجرا
you might have come U بایستی می امدید
mauvaise honte U رودر بایستی
shear modulus U مدول برشی
fineness modulus U مدول ریزی
modulus of elasticity U مدول نوانی
modulus of elasticity U مدول الاستیسیته
young's modulus U مدول الاستیسیته
torsional modulus U مدول پیچشی
torsion modulus U مدول پیچش
fly cutter U فرز مدول
modulus of torsion U مدول پیچشی
modulus of rupture U مدول گسیختگی
young's modulus U مدول یانگ
argo U صورت فلکی سفینه
shank U ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
fineness modulus U مدول ریزی و نرمی
modular range U دامنه تغییرات مدول
fineness modulus U مدول نرمی و ریزی
module U مدول [جبر] [ریاضی]
ships U سوار کشتی شدن سفینه
ship U سوار کشتی شدن سفینه
he had need remember U بایستی بخاطر داشته باشید
pressurises U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurising U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurizes U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurizing U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurize U فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
quintets U بایستی که از پنج بیت تشکیل شده است
You must stick to your guns . You must take a firm stand in this matter. U پای این کار باید محکم بایستی
The applicants must be above [over] the age of 18. متقاضیان بایستی از هجده سال به بالا باشند
quintet U بایستی که از پنج بیت تشکیل شده است
wading crossing U عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
adjustable proportional module U نیمه مدول نسبی با سقف تنظیم شونده
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
r method U روش ارسال پیامی که در ان ایستگاه گیرنده بایستی رسیدبدهد
de novo U مجددا
energy transition U عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
asset U جمع دارایی شخص که بایستی بابت دیون او پرداخت گردد
chalk troops U سری افراد یا یکانهایی که بایستی با یک سریال هوایی حرکت کنند
restating U مجددا بیان کردن
reintegrate U مجددا برقرار کردن
restates U مجددا بیان کردن
realigned U مجددا متحد شدن
realigns U مجددا متحد شدن
realign U مجددا متحد شدن
realigning U مجددا متحد شدن
re claim U مجددا ادعا کردن
reallocation U مجددا واگذار کردن
reprint U مجددا بطبع رساندن
reprinted U مجددا بطبع رساندن
reprinting U مجددا بطبع رساندن
reprints U مجددا بطبع رساندن
restate U مجددا بیان کردن
restated U مجددا بیان کردن
spruce up <idiom> U مجددا آراستن ،تمیز کردن
reconsiders U مجددا درامری مطالعه کردن
retool U مجددا با ابزار تجهیز کردن
reconsider U مجددا درامری مطالعه کردن
reconsidered U مجددا درامری مطالعه کردن
reconsidering U مجددا درامری مطالعه کردن
to cross-check the result with a calculator U حل را مجددا با ماشین حساب بررسی کردن
redefinable U انچه مجددا قابل تعریف است
breach of trust U کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
state chicken U در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
member banks U در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
functionalism U عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
much less U چه برسد به
fee tail U برسد
still less U چه برسد به
never mind U چه برسد به
to say nothing of <conj.> U چه برسد به
and certainly not <conj.> U چه برسد به
not to speak of <conj.> U چه برسد به
let [leave] alone <conj.> U چه برسد به
not to mention <conj.> U چه برسد به
let alone <idiom> U چه برسد به
Heaven help him this time. U خدابدادش برسد
attentions U برسد به دست
attention U برسد به دست
point U نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
Let her attend to her work . U بگذار بکارش برسد
multimillionaire U میلیونری که ثروتش بچندمیلیون برسد
eerom U دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
recompile U کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
to be long in coming U خیلی طولش میدهد تا بیاید [برسد]
to be a long time in the coming U خیلی طولش میدهد تا بیاید [برسد]
finallist U کسی که درمسابقه به مرحله نهایی برسد
render U گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
adventitious property U دارایی که بطورغیر مستقیم به ارث برسد
his days U عمرش نزدیک است به پایان برسد
renders U گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
rendered U گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
would be U کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
It must be put up to the prime minister . U باید بعرض نخست وزیر برسد
He's due to arrive at ten. U او [مرد] قرار است ساعت ده برسد.
iterative process U فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد
would-be U کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
Wait up! U صبر بکن! [تا کسی بیاید یا برسد]
halt U دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
halted U دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
halts U دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
lip U ضربهای که به لبه سوراخ گلف برسد و در ان نیفتد
We were afraid lest she should get here too late . ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
truncation U حذف رقم یک عدد تا به یک طول مشخص برسد
resume U در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resets U برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
resumed U در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming U در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumes U در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
reset U برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
bridges U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
He cannot sit up, much less walk [ to say nothing of walking] . U او [مرد] نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
bridged U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
It is due to be signed this afternoon . قرار است امروز بعد از ظهر به ا مضاء برسد .
wait up for <idiom> U به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
the sands are running out U مدت ضرب الاجل نزدیک است بپایان برسد
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
necessary line U خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
Method to my madness <idiom> U هدفی که شخصی دارد هر چند دیوانه وار به نظر برسد
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perfectionists U کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
perfectionist U کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
traffic post U پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
final setting time U مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
padding U حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
assembly line U دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly lines U دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
pad character U حرف اضافی افزوده شده به رشته یا بسته یا فایل تا به اندازه مورد نظر برسد
purgation U روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
three-dimensional U فضایی
spatila U فضایی
isometric U فضایی
cubic U فضایی
Recent search history Forum search
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
1i was rebelling now
1چندمین
2معنی اسم تیتان چیست؟
1من عاشق تنها فرشته روی زمین شدم
0این است که
0coopling
0او در حالیکه پا به زمین میکوبید گفت:
0نحوه کار با نرم افزار waze
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com